انحراف شاگرد علامه طهرانی در اثر ارتباط با امام زمان خیالی

ارتباط با امام زمان (عج) یکی از مهم‌ترین اموری است که هر شیعه‌ای باید در زندگی خود به آن توجه داشته باشد. این ارتباط می‌تواند به صورت قلبی و حضوری باشد. ارتباط قلبی با امام زمان (عج) از طریق شناخت و محبت به ایشان حاصل می‌شود. برای شناخت امام زمان (عج) می‌توان به مطالعه‌ی کتاب‌های حدیثی و تاریخی و همچنین زیارت آن حضرت پرداخت. محبت به امام زمان (عج) نیز از طریق انجام اعمال صالح و پیروی از دستورات ایشان حاصل می‌شود. ارتباط حضوری با امام زمان (عج) نیز برای افراد خاصی که شرایط لازم را دارا باشند، امکان‌پذیر است.

هرچند در طول تاریخ، برخی از افراد در این زمینه دچار توهمات و یا انحرافاتی شده اند که در نهایت آن‌ها را نه تنها از امام، بلکه از دین و مذهب و پروردگار نیز به بیراهه کشانده است.

در این مقاله، حکایتی را از یکی از شاگردان علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی میخوانیم که همین توهم ارتباط با امام زمان موجب انحراف او از مسیر حق شد. این مطلب در جلد دوم از مجموعه کتب عنوان بصری اثر آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی نقل شده است.

در جلد دوم کتاب عنوان بصری میخوانیم:

بنده احساس می‌کردم یکی از شاگردان مرحوم والد از پیش خود کارهایی را انجام می‌دهد؛ وقتی به او تذکر می‌دادم که آیا این کارها را با اجازه و زیر نظر ایشان انجام می‌دهید، با لبخند از کنار مطلب رد می‌شد. گذشت تا اینکه روزی مرحوم آقا آن شخص را خواستند و به او که به‌تدریج در حال تعطیل کردن کسب‌وکار خود بود، فرمودند: «شما باید بیش از این مقدار به کسب‌و‌کار اهتمام داشته باشید!» اما به حرف ایشان توجهی نکرد و حتی بعد از اینکه ایشان دوباره با او صحبت کردند که این مطالبی که مطرح می‌شود، مطالبی نیست که سرسری گرفته شود، به همان روال گذشته ادامه داد.

از این قضیه گذشت تا اینکه روزی ایشان که در سر سفرۀ مهمانی کنار بنده بود، گفت: «از شما سؤالی دارم؛ اگر کسی مستقیماً با امام زمان علیه السّلام ارتباط داشته باشد، آیا احتیاج به استاد دارد؟»

گفتم: «این مطلب به‌عنوان یک قضیۀ منفصله  خالی از دو طرف نیست: این مطالب او یا با مطالبی که استاد می‌گوید مطابق است، یا مخالف آن است؛ اگر با مطالب استاد یکی است، وقتی شما نزد استاد خود هستی و مسائل را دریافت می‌کنی، دیگر چه نیازی به ملاقات با امام زمان است؟! و اگر مطالب و دستوراتی که این امام زمان می‌دهد در جهت عکس و مخالف با دستورات و اوامر و نواهی استاد قرار می‌گیرد، شما باید فاتحۀ‌ آن امام زمان را بخوانید! زیرا کسی که تو را به جایی رسانده که می‌توانی امام زمان را ببینی، همین استاد است؛ پس چطور ممکن است استاد، تو را تا لب مرز بیاورد و بعد تو را رها کند و بلکه با دستورات مخالف، تو را در جهت ضدّ امام زمان قرار دهد؟!»

بله، در بسیاری از موارد اتفاق افتاده است که وقتی بعضی از شاگردان استاد به مراتبی می‌رسیدند، آنها را به افراد دیگری ـ غیر از امام زمان علیه السّلام ـ احاله می‌دادند؛ در این مسئله که استاد بگوید: «از‌این ‌به ‌بعد که تو متصل شدی دیگر با تو کاری ندارم» مشکلی وجود ندارد، ولی صحبت در این است که استاد می‌گوید: «تو باید برای سعادت خود این کار را انجام دهی» و بعد امام زمانِ شما بر‌خلاف آن دستور می‌دهد! پس به دلالتِ التزام، استاد به شما می‌گوید این امام زمان دروغ است و شما او را راست می‌پندارید؛ لذا نباید توجه کنید.

ما این مطالب را به ایشان گفتیم ولی مؤثر واقع نشد. مدت‌ها گذشت تا اینکه روزی مرحوم آقا شخصی از رفقا را فرستادند که از قول ایشان به او بگوید:

این امام زمانی که شما به‌دنبال او هستید شیطان است، امام زمان نیست. شما نگویید که بزرگان دیدند و احساس کردند، ولی سکوت کردند و ما را در گمراهی و ضلالت باقی گذاشتند.

اما متأسفانه این پیغام مرحوم آقا هم مؤثر واقع نشد.

غرض از ذکر این حکایت این بود که این مسئله بسیار مهم و این وادی بسیار خطیر است؛ در این وادی از هر طرف جنود شیطان و ابالسه برای گمراه کردن در کمین‌اند و به‌همین جهت است که انسان به یک فرد خبیر نیاز دارد. اگر مسئله به‌نحوی بود که در قدرت و توان هر شخصی بود که بین حق و باطل را تمیز دهد و  بین اسماء حُسنی و غیر اسماء‌ حُسنی فرق بگذارد، دیگر جای صحبت و اشکالی وجود نداشت.

دیدگاهتان را بنویسید